ديرزماني است كه خيلي از ما عادت كردهايم خيلي به آينده دور فكر نكنيم و اگر فكر كنيم در چارچوب مرزهاي جغرافيايي خودمان فكر كنيم و اگر هم به بيرون فكر كنيم در غالب باورهاي خود و جهاني كوچكتر از خود بيانديشيم و دوست داريم هرچيزي رخ دهد همان باشد كه ما ميخواهيم(البته چنین نخواهد شد). واقعاً اگر هر كشوري بخواهد در جامعه جهاني در آينده نهچندان دور نقشي داشته باشيم بخردانه و عالمانه و عاقلانه اين است كه خود را در چهارچوب جامعه جهاني بسنجيم و با در نظر گرفتن عوامل متعدد كنوني پيشبيني كنيم كه سمت و سوي جهان بهكدام جهت ميرود. آنچه در اينجا ميآيد نظر مدیر کانال است از ديدگاه نقش منابع طبيعي در سوق دادن سمت و سوي جهان آينده است. منابع طبيعي در اين مقاله بهطور عمده انرژي و مواد معدني و غذايي است.بحث را با اين سؤال آغاز ميكنيم:
آيا منابع طبيعي را پاياني هست؟
در ردهبندي منابع طبيعي، مواد معدني و منابع سوختهاي فسيلي در قلمرو منابع تجديد ناپذير قرار دارند. مفهوم اين گفته اين است كه روزي خواهد رسيد كه نوادگانمان به سوختهاي فسيلي و معدن به عنوان يك پديدة تاريخي نگاه كنند. اشتهاي جهاني براي استخراج سوختهاي فسيلي (بهخصوص نفت و گاز) و منابع معدني مصرفي، چنان زياد است كه ذخاير بزرگ هم به سرعت تمام ميشوند. براي مثال ميدانهاي نفتي حاشية درياي كاسپين، تنها براي مصرف 5 سال کشور چین کفایت ميكند. بازده چاههاي نفت جنوب ايران در دهه 1980-1970 و توانايي صنعت نفت آن زمان ايران، بهگونهاي بود كه اگر نياز بود توليد نفت به ده ميليون بشكه در روز برسد، امري ممكن به شمار ميآمد. افت توليد نفت در شرايط كنوني و فرسوده شدن صنعت نفت و جایگزین نشدن آن، در برخي كشورهاي خاورميانه مانند ايران از نگرانيهاي عمده صنعت نفت به شمار ميآيد.
غالب اكتشافگران شركتهاي بزرگ نفتي و معدني براي اكتشاف سوختهاي فسيلي و منابع فلزي چون مس، طلا و نفت و گاز به ژرفاي بيش از 5000 متري زمين سیر کردهاند. توليد طلا در آفريقاي جنوبي بهخاطر افت عيار در كانسارهاي بزرگ و اشتها براي توليد طلا، كارگران را به عمق 6000 متري برده است و در این راستا نگاه به ژرفایی تا حدود 10000 متر میباشد. چه كسي تغييرات و تحولات و جنگهاي چند دهه اخير در خاورميانه را جدا از نقش آنها در منابع انرژي تصور نميكند؟
اما بهراستي مواد منابع طبيعي (مواد معدني و منابع انرژي) را پاياني هست؟ براي پاسخ به اين پرسش، چند پرسش ديگر مطرح ميكنيم، كدام ماده معدني را ميشناسيم كه قبلاً بوده و اكنون نباشد؟ كدام ماده معدني را ميشناسيم كه براي آن، مادة جايگزين ديگري شناخته نشده است؟ ذخاير كدام مواد معدني با وجود استخراج پيوسته از سالهاي دهه 50 ميلادي تاكنون كاهش نشان ميدهد؟ آيا بهاي مواد معدني بين سالهاي 1985ـ1972 و سالهاي 2001ـ 2008 در مقايسه با ديگر توليدات صنعتي دنيا افزايش چشمگيري نشان ميدهد؟ پاسخ اين پرسشها و پرسش اول همگي منفي است. البته يك جهش قيمت در بين سالهاي 2006 تا اواخر 2008 براي مواد معدني و منابع انرژي يك استثناء بيش نبود كه عواقب آن پر هزينهتر از افزايش قيمت آنها در برهه زماني بعد از آن بود. بهنظر اينجانب يكي از عوامل ركود اقتصادي جهان در سال 2008 افزايش قيمت منابع انرژي و معدني بوده است. بهنظر اينجانب رهبران جهان نجات اقتصاد جهاني و خارج كردن آن از ركود را اغلب در بحران آفرینی در رقابت منابع انرژی و معدنی میدانند.
برپايه منابع منتشره دهه 60 ميلادي، اگر ميزان ذخاير و توليد جهاني را كنار يكديگر بگذاريم و در 60 سال ضرب كنيم، درخواهيم يافت كه بسياري از ذخاير يا در گروه پايانيافتگان قرار ميگيرند، و يا ذخاير آنها بايد بسيار كاهش نشان دهد. اما ميزان ذخاير جهاني بسياري از مواد نسبت به دهة 60، هم اکنون افزايش نشان ميدهد.
همراه با پيشرفتهاي فناوري، عيار اقتصادي بهرهبرداري در حال پايين رفتن است. تا چندي پيش اثري از ذخاير سوختهاي فسيلي بهخصوص نفت در برزيل نبود ولي اكنون يكي از كشورهاي توليدكننده نفت است. ذخاير شيلهاي نفتي و ماسههاي نفتي شمال آمریکا (کانادا و ایالات متحده) وارد ميدان بهرهبرداري شدهاند. دارندگان ذخاير سوخت فسيلي بهفكر بالا بردن توان توليد بيشتر هستند، بهطوريكه اگر راندمان توليد امروز 2-1 درصد افزايش يابد، ذخاير نفت قابل برداشت جهان 5-3 درصد افزايش مييابد و دارندگان منابع انرژی در آینده برای فروش منابع خود در رقابت خواهند بود.
دانش ما با جايگزين كردن مواد، تغيير در حالت تبلور، بالا بردن ويژگيهاي فيزيكي، از بار مصرف مواد خام بهشدت كاسته است و این مسئله رو به فزونی است. مخابرات به جاي سيمهاي فلزي، فيبر نوري به كار ميبرد. گذر از لامپ و خازن به آيسي، ريزپردازشگر و پس از آن مواد هوشمند و يا علم سراميك و رشد بلور، همه نشان از تلاشي در راه جايگزیني و رشد فناوري و جايگزيني مصرف مواد دارد. جايگزيني CD و فایلهای الکترونیک بهجاي كتاب و تبديل كتابخانهها به فايلهاي الكترونيك به مقدار زيادي حجم كاغذ صنايع وابسته را كاهش ميدهد. دیتر زیچه مدیر عامل شرکت خودروسازی بنز در یکی از سخنرانیهای خود میگوید رقیبان ما شرکتهای تولید خودرو نیستند بلکه شرکتهایی مثل اپل، گوگل و سیسکو هستند. تا ده سال آینده نرم افزار و اطلاعات همه صنایع را خواهد بلعید. بطور مثال شرکت اوبر UBER که در حال حاظر بزرگترین شرکت تاکسیرانی است صاحب یک ماشین هم نیست و فقط یک نرم افزار است.
آنچه بيش از همه بايد مورد توجه قرار گيرد تغييرات و جايگزين كردن است. اگر انتقال انرژي، مثلاً برق روزي روزگاري نه به گونه سنتي امروزي بلكه به كمك ابررساناهاي ارزان يا بهگونهاي غيرمستقيم مثلاً موج انجام شود، ميزان مصرف تا چه حد پايين خواهد آمد؟ بر مصرف سرب در دهة پنجاه و سالهاي پس از آن بنگريم. در آن زمان، نياز مصرف سرب در بنزين، صنايع باتريسازي و صنايع نظامي، كانسارهاي سرب را در ردة كانسارهاي پرسود در معدنكاري فلزي درآورده بود، ولي امروزه مسايل زيستمحيطي و بازيابي سرب از باتريهاي سولفاتي، باعث تعطيلي بسياري از معادن سرب شده است. اگرچه امروزه تمام كارخانجات اتومبيلسازي طوري طراحي شدهاند كه اتومبيل با سوخت فسيلي كار كند ولی در آينده نزديك چنین نخواهد بود. پيشبيني ميشود سيستمهاي توليد و خط توليد تغيير نمايد.
به اين بيانديشيم كه روزي بر سر بام اغلب خانههاي جهان يك نيروگاه كوچك خورشيدي نصب است. انرژي تمام خانهها از آنها تأمين ميشود در نظر بگيريم در چنين شرايطي چه مقدار از مواد مصرفي در ساختمانسازي و لوازمي كه براي منزل بهكار ميرود كاهش مييابد. تصور کنیم که دستگاه پرینتر سه بعدی رواج یابد.
منابع منتشره نيمه دوم قرن بيستم اشاره داشت كه فرآوري سالانه آهن را در ميانة سدة بيستم، يك ميليارد تن، در پايان سده دو ميليارد تن، در سدة بيست و يكم 5 ميليارد تن … پيشبيني ميكرد كه البته به حقيقت نپيوست، زيرا آلومينيم و پلاستيك جاي آن را گرفت. به آلومينيم و ذخيرة آن در پيكرة كانيهاي بوكسيتي بينديشيم كه همان منابع منتشره مصرف 300 سالهاي را براي آنها پيشبيني ميكردند. اگر بهياد آوريم كه آلومينيم را ميتوان از كانيهاي ديگري همچون آلونيت، نفلين، رسهاي غني از آلومينيم و يا حتي از رسهاي معمولي استحصال كرد، درخواهيم يافت كه ذخيره آن پاياني ندارد. بنابراين جاي نگراني پايان يافتن ذخاير نيست.
آدمي با ماده فراگرفته شده است. او نياز خويش را برپاية فراواني مواد گرد آمده به دور خويش برطرف ميسازد و براي سازگار كردن آن با نيازها، ابتكار و نيروي عقلاني را به كار ميگيرد كه برخلاف همة زيستمندان، به گونهاي پيوسته، در حال تكامل است. براي چالشهاي زيستمحيطي هم چارهاي ميانديشيد. پيشبيني ميشود در دهههاي 2030 بهبعد مشكل زيستمحيطي كمكم حل ميشود و در حدود سال 2040 تا 2050 بهتعادل ميرسد. پس به جاي نگراني درباره پايانپذيري منابع انرژي (سوختهاي فسيلي) مواد معدني و دیگر منابع ناشناخته را كشف و شروع به بهرهبرداري كرد.
بهنظر ميرسد جهان بهسوي توازن اقتصادي ميل ميكند و پيشبيني ميشود در آينده، فاصله شمال و جنوب به اصطلاح فاصله كشورهاي توسعهيافته، كشورهاي در حال توسعه و عقبمانده كم شود، بدين صورت كه بر تعداد كشورهاي توسعهيافته افزوده ميشود يعني تعدادي از كشورهاي در حال توسعه خود به كشورهاي توسعهيافته ميرسند و تعدادي از كشورهاي عقبمانده در صف كشورهاي در حال توسعه قرار ميگيرند كه اين مسائل خود سبب افزايش تكنيكهاي اكتشاف، استخراج، فرآوري و استحصال مواد معدني و منابع بيشتر انرژي خواهد شد و از سوي ديگر تغيير و تبديل و جايگزيني مواد را پيش خواهد آورد.
دلايل زيادي به واقعيت نپيوستن پيشگوييها كاهش منابع مواد معدني و انرژي را توجيه ميكند كه اساسيترين آنها نبوغ بشريت است. دلايل ديگري نيز وجود دارد از جمله:
- جامع نبودن تعريف مواد معدني و معدن و منابع انرژي
- عدم قطعيت از ميزان ذخاير اكتشاف نشده
- جايگزيني مواد معدني به جاي ماده معدني ديگر و يا مواد تجديدپذير به جاي آنها
- جايگزيني تدريجي انرژي تجديدپذير بهجاي تجديدناپذير، پيشبيني ميشود اين روند در سالهاي 2025 حالت تصاعدي بگيرد.
- ارتباط پيچيدة عرضه و تقاضا
- استفاده بهينه در كاربرد و فرآوري و بهرهبرداري از منابع با عيارهاي پايين و تغییر نیازهای بشری
- فناوري اكتشاف، مسئله حمل و نقل، بازيابي و بازيافت مواد مصرف شده
- افزايش راندمان توليد از منابع شناختهشده موجود نفتي و گازي و منابع معدني
درست است كه ميزان ذخاير مواد خام حتي بر پايه محاسبات ژئوشيميايي گلدشميت (فراواني هر ماده در پوسته زمين) محدوديتي دارد و برداشتن، از آنها، كاسته شدن از حالت گردآمدگي آنها را در پي خواهد داشت و بخش بزرگي از آنها در فرآيند بهرهبرداري، مصرف، فرآوري مصرف و … هدر ميرود، اما بخش بزرگتري بازيافتني بوده و به چرخة مصرف بازگشت ميكند. از آن شمار، فرآوري دهها مادة خام از زباله را ميتوان نام برد. با نگرشي بر شكل شماره 1 ميتوان به ژرفاي برخي مسايل مطرح شده بهتر پيبرد. در اين راستا مطالب ديگر را ميتوان افزود.
از ميزان ذخاير قطعي جهان چه كسي آگاه است؟ منابع زيرزميني جنگلها، زير دريا، مناطق پوشيده از برف و يخ و كويرهاي صعبالعبور ناشناخته است. حضور صدها هزار زمينشناس و مهندس مواد و مهندس کشاورز بر روي زمين و در هزاران آزمايشگاه در سراسر جهان گواهي است بر اين ناآگاهي.
نتيجهگيري
با توجه به مطالب ياد شده ميتوان گفت:
- منابع طبيعي ذخاير معدني و منابع انرژي تجديدناپذير ميتوانند تأثير زيادي بر مسائل سياسي و منازعات بينالمللي داشته باشد.
- منابع طبيعي ذخاير معدني و منابع انرژي تجديدناپذير و مواد غدایی مهمترين فاكتورهاي اقتصادي هستند كه اقتصاد جهاني را تحتتأثير قرار ميدهند.
- جامعه جهاني نبايد نگران پايان يافتن منابع معدني و منابع انرژي تجديدناپذير و کمبود مواد غذایی باشد بلکه بايد بهفكر استفاده بهينه از آنها باشد و در بهكارگيري منابع اوليه مسائل حاشيهاي مانند مسائل زيستمحيطي را مد نظر قرار دهد.