تهیه کننده:
دکتر منصور قربانی
ما ابتدا سعي ميكنيم روند ايجاد و تكامل تركيبات اين دو كره (اتمسفر و هیدروسفر) را از گذشته تا حال بررسي نماييم و سپس به تحولات آنها در آينده با توجه به مصرف سوختهای فسیلی اشاره نماييم.
در ابتدا كه زمين از قطعات جامد شخانههاي سنگي كندريتي تشكيل شد و شكل گرفت نه اتمسفري داشت نه هيدروسفري. بهتدريج كه فعاليتهاي زمينشناسي شروع شد از جمله ولكانيسم آغاز گرديد، گازهاي آتشفشاني كمكم تشكيل اتمسفر و هيدروسفر را دادند. تركيب گازهاي آتشفشاني هر چند بسيار متنوع بودند. اما تركيب غالب آنها در درجه اول H2O و CO2 بود. بخار آب باعث تشكيل هيدروسفر شد و CO2 و پارهاي از گازها مانند N2 و NH3 و … تشكيل اتمسفر را دادند. اتمسفر اوليه تركيبي داشت كه گازكربنيك (CO2) بيش از 90 درصد آن را تشكيل ميداد و فاقد اكسيژن بود که مطالعات اولیه در این زمینه را تیسرنس دی بورت و ریچارد آسمن انجام دادند. PH هيدروسفر اوليه بهسبب ارتباط و تعادل با يك اتمسفر غني از CO2 و نيز فراواني گازهاي گوگردي كه در ولكانيسم آركئن مقدار آنها بسيار بيشتر از ولكانيسم كنوني بود بهشدت اسيدي بود.
تحولات زمينشناختي و زيستي بعدي تغييراتي در هيدروسفر و اتمسفر اوليه پديد آورد بدينصورت كه با گرايش آبهاي اسيدي به آبهاي خنثي و قليايي در نتيجه فعاليتهاي زمينشناسي سطحي مانند ورود کاتیونهای حاصل از شستشو و تجزیهی سنگهاي آذرين آتشفشاني كه در ابتداي تشكيل زمين تمام سطح زمين را پوشانده بودند، بهتدريج PH هيدروسفر، از اسيدي به خنثي و سپس تا حدود قليايي يعني 2/8 امروزي رسانده است. اين عوامل سبب شدند كه كمكم CO2 اتمسفر وارد چرخه سنگهاي رسوبي و تشکیل سنگهای كربناتي شدهاند و اكسيژن كه در ابتدا توسط فتوسنتزكنندهها توليد ميشد باعث خروج آهن فرو از آبهاي اقيانوسها گرديدهاند (تشکیل سازندهای آهن نواری یا BIF) اما فعاليت آتشفشاني همچنان ادامه داشتند و هنوز هم دارند. سرانجام فعاليتهاي زمينشناسي و زيستي سبب شده اتمسفر و هيدروسفر به شكل و تركيب فعلي در بيايد.
فعاليتهاي زيستي و زمينشناسي به ویژه رسوبی سبب شدند، بخش قابل ملاحظهاي از گازكربنيك اتمسفر در زمان فانروزوئيك در سوختهاي فسيلي مانند زغالسنگ، نفت، گاز، شيلهای نفتی و ماسه نفتي انباشته شود.
هرچند كه فعاليتهاي زمينشناسي ممتد نبودند اما برروي هم ميتوان گفت تشكيل سوختهاي فسيلي در كره زمين حدود 400 ميليون سال طول كشيده است. اين سوختهاي فسيلي ذخاير عظيمي را تشكيل ميدهند بهطوريكه تاكنون بيش از يك تريليون تن زغالسنگ، حدود 2000 ميليارد بشكه نفت نرمال و بیش از 2000 میلیارد بشکه نفت غیرنرمال (شیلهای نفتی و تارسندها- Tar Sands) و نزدیک به 200 تريليون متر مكعب گاز شناخته شده است.
با اينكه استفاده از سوختهاي فسيلي در زندگي بشري نسبتاً طولاني است، اما به كارگیري انرژي به آغاز انقلاب صنعتي در اروپا برميگردد و اما شدت آهنگ سريع استفاده از سوختهاي فسيلي، از نيمه دوم قرن گذشته (1950 میلادی) شروع شد. با روندي كه پيش ميرود نقش اصلي سوختهاي فسيلي نقش اصلی در تأمين انرژي جهان را دارند و پيشبيني ميشود تا آغاز نيمه دوم قرن حاضر (2050) اين شدت ادامه پيدا كند.
مفهوم اين موضوع آن خواهد بود كه بشر تقريباً 50 درصد زغالسنگ دنيا و بيش از 80 درصد نفت و گاز دنيا را در حدود 100 سال بهمصرف خواهد رساند. يعني بخش اعظم آنچه طبيعت در ظرف مدت 400 ميليون سال از CO2 اتمسفر در سوختهاي فسيلي انباشته كرده، بشر ظرف حدود 100 سال وارد اتمسفر خواهد كرد. اين افزايش به يكباره (حدود 100 سال) گازكربنيك و پارهاي از گازهاي همراه مانند SO2 و N2O2 يك شوك ناگهاني ابتدا به اتمسفر و سپس به هيدروسفر وارد خواهد ساخت و نتيجه آن اين خواهد شد كه ديگر نه از تاك خبر خواهد ماند نه از تاكنشان.
درباره افزايش گاز كربنيك در يك برهه زماني خيلي كوتاه (حدود 100 سال) صحبت فراواني شده و عواقب آن گوشزد گرديد و هم اكنون كنفرانسهاي بينالمللي درباره آن گذاشته ميشود (معاهدههای بسته شده از جمله معاهده پاریس) و مسايل به سازمان ملل رسيده و احتمالاً به شوراي امنيت خواهد رسيد. اما خيلي جدي گرفته نشد و به مجموعه تأثيرات آن هنوز پرداخته نشده است.
افزايش CO2 ضمن گرم كردن ناگهاني كره زمين سبب ذوب يخهاي قطبي و بالا آمدن آب دريا و غيره ميگردد و ممكن است پارهاي از كشورها را زير آب ببرد. با اين وجود اينها خطر بزرگي نيست. توسط بشر هرچند بهدشواري قابل حل است اما مسايل ديگري را سبب خواهد شد كه توسط بشر و هيچ موجود ديگر قابل حل نخواهد بود و پارهاي از آنها به قرار زير است:
- تغييرات شديد اقليم: بدينصورت كه افزايش گرماي زمين ميزان تبخير كلي اقيانوسي را بالا ميبرد. اين تبخير كل بارش كلي كره زمين را افزايش خواهد داد. در وهله نخست افزايس بارش خوشحال كننده بهنظر ميرسد. اما اين افزايش تعادل موجود در بارش را برهم خواهد زد بهطوريكه مناطق با عرض جغرافيايي بالاتر بر ميزان بارش آنها افزوده خواهد شد و مناطق با عرض جغرافيايي پايينتر از ميزان بارش كاسته خواهد شد. در این مورد توضیح بیشتر خواهد آمد.
- از سوي ديگر تعادل فعلي بارش از نظر دمايي برهم خواهد خورد. يعني بارش كه در فصل زمستان ميبارد (به ویژه در خاورمیانه) ممكن است كاهش حاصل كند و برعكس بارش در فصل تابستان و اوایل پاییز بيشتر خواهد شد. همچنين نوع بارش و شدتهاي بارش كاملاً تغيير خواهد كرد. بدينصورت كه بارش برف كم ميگردد و بارش باران زياد، بارانهاي ملايم كم ميشوند و بارشهاي سيلآسا افزايش مييابند. چنانکه در تاریخ 100 سال اخیر ایران بارش فراگیر در سه ماهه ابتدایی سال 2019 بی نظیر بوده است.
زندگي بشر و فعاليتهاي كشاورزي و صنعتي آن با بارشهاي فعلي تنظيم گرديده است و به يك تعادل رسيده است. پيدا است برهم خوردن اين تعادل چه فاجعهاي خواهد بود.
اما تغييرات هيدروسفر
افزايش گازكربنيك، گازهاي سولفوري و صنعتي اسيدي در اتمسفر سبب خواهند شد كه PH بارشها از حالت خنثي خارج شوند و بهتدريج اسيدي گردند و اين آبهاي اسيدي وارد درياها ميشوند.
همانطور كه بيان شد PH آبهاي درياها در شرايط كنوني حدود 2/8 است. يعني نزديك به خنثي. ميدانيم كه PH در محيط نزديك به خنثي خيلي حساس است و با اندكي افزايش يون H+ يا OH– تغييرات زياد پيدا ميشود افزايش آبهاي اسيدي به دريا و ذوب يخهاي قطبي يا PH حدود 7 ميتواند PH آب اقيانوس از 2/8 پايين بياورد و آن را نزديك به 7 برساند. البته این مسئله ممکن است برای اقیانوسهایی که حجم بزرگی از آب در کره زمین را شامل میشوند تأثیر چندانی نداشته باشد اما برای دریاهای بسته و نیمه بسته مانند دریای کاسپین، دریای سیاه، دریای مدیترانه و دریاچههای داخلی تأثیرگذار باشد.
PH 2/8 در حدود نزديك به يك ميليارد سال است كه ثابت است. تغييرات PH يك شوكي است كه به هيدروسفر وارد ميشود و اين شرايط فاجعهاي براي اغلب موجودات زنده دريايي خواهد بود. زيرا كه اغلب موجودات دريايي با PH حدود 2/8 سازش يافتهاند.
تغييرات PH در حدود كم، هم مرگ بسياري از موجودات را سبب خواهد شد و باعث برهم خوردن اكوسيستمهاي دريا خواهد شد. برهم خوردن اكوسيستم درياها تغييرات اكوسيستم خشكي را سبب خواهد شد و خود تغييرات اكوسيستم جهاني همراه با مرگ و مير جمعي گروهي از موجودات زنده خواهد بود.
این مسائل به ما نشان ميدهد كه جهان در آيندهی نزديك چگونه با پنج عنصر اقليم، آب، انرژي، جمعيت و موقعيت جغرافيايي و نیز پتانسیلهای طبیعی مانند مواد معدنی و جنگلها با همكنش و واكنش خواهند داشت و ارتباط پيچيده و درهم و اثر متقابل آنها بر روي هم چگونه نمايان و حادتر خواهد شد.
جهان در آينده نه چندان دور پيرامون سال 2050 ميلادي يعني بين سالهاي 2030 تا 2070 جهاني ديگر خواهد بود كه بدون شك با امروز بسيار تفاوت خواهد داشت. شش عنصر ياد شده اثرات متقابل روي هم دارند (شکل 1). كه از سال 2030 حاد شدن آنها بسيار چشمگير خواهد بود و تا سال 2050 به تعادل نزديك ميشوند و در سال 2070 خود را با تحولات رخ داده (آداپته) خوي داده و يك تعادل نسبتاً پايدار را پيدا خواهد نمود. ميتوان گفت از اين زمان به بعد جهاني كه تحولات بنيادي را پشت سر گذاشته آرامشي جديد را بهدست ميآورد. هرچند كه در چهار دهه آينده كه از سال 2030 شروع خواهد شد تحولات و تغييرات و شوكهاي زيادي خواهد ديد. به اعتقاد اینجانب اين تحولات تا سال 2070 كاملاً متعادل خواهد شد، و پس از آن جهاني آرام و يكنواخت با پشت سرگذاشتن تغييرات زياد كه در نتيجه اثر متقابل اين شش عنصر، ادامه خواهد يافت. ما بايد اين شش عنصر و اثرات متقابل آنها را خوب بشناسيم و تا حد ممكن متعادلشان كنيم، زيرا اين ما انسانها بودهايم كه در یک صد سال گذشته با بهکارگیری هر چه بیشتر سوختهای فسیلی سبب ايجاد مشكل و نامتعادل بودن آنها شديم. در صورت نداشتن شناخت كافي از اين شش عنصر و اثرات متقابل آنها گذر از آنها بسيار مشكل است. در کشورهای خاورمیانه این تأثیر متقابل عوامل شش گانه بیشتر است زیرا دارای بیشترین منابع سوختی، عرض جغرافیایی حساس، بیشترین سرانه مصرف انرژی و کمترین پوشش گیاهی هستند.
گرم شدن آب و هواي كره زمين بهخاطر افزايش گرمايي خاصیت گلخانهاي كه عمده آن حاصل سوختهای فسيلي است چند دههاي است كه روندي افزايشي را شروع كرده و با توجه به اشتهاي جهاني براي مصرف سوختهاي فسيلي بر شدت آن افزوده ميشود. پيشبيني ميشود تا سال 2050 ميلادي حداقل 5 درجه بر ميانگين گرماي كره زمين افزوده شود. افزايش اين ميزان گرما يعني آبشدن تمام برفهاي عرضهاي شمالي و ايجاد تغييرات زياد در بارشها و موقعيت مكاني و زماني آنها به طور مثال در عرضهاي °30–°0 و عرضهاي °90-°60 درجه بر ميزان بارش افزوده ميشود و در عرض مياني ميزان بارشها كاسته و خشكيها افزايش مييابد. این عدم تعادل در بارشها شدیدتر خواهدشد و به طور کلی میزان متوسط بارش زمین افزایش یافته و به دنبال آن میزان فرسایش خاک نیز افزایش مییابد. متأسفانه كشور ما ایران مانند سایر کشورهای خاورمیانه هم از لحاظ موقعيت جغرافيايي در عرضهاي مياني جاي دارد.
ميتوان تغييرات را اينگونه برشمرد كه از ميزان بارش برف كاسته شده و در عوض بر ميزان بارش باران افزوده ميشود. همچنين در زمان بارشها نيز تغيير بهوجود ميآيد مثلاً ممكن است كه در فصل زمستان با كاهش بارش و در فصل تابستان با افزايش بارش مواجه باشيم. از سوي ديگر بارشها از حالت آرام به حالت شديد و سيلآسا تبديل ميشوند. بايد توجه كرد كه بيشترين خسارتهاي وارده به كشور ما ناشي از سيل است تا زلزله (منظور آسيب اقتصادي است). چنانکه در کشور ما بارشهایی که در پایان ماه مارچ 2019 رخ داد در آمار یکصدسال اخیر هواشناسی کشور بی نظیر است و این بارشها خسارتهای جانی و مالی فراوانی را به مردم ایران وارد کرد.
تغييرات اقليمي موجب تغييرات پوشش گياهي خواهد شد. بهطوركلي عرضهاي شمالي سبزتر و عرضهاي پاييني و بهخصوص عرضهاي مياني خشكتر خواهند شد. از آنجا كه كشور ما در عرضهاي مياني واقع شده ما بايد مراقب عقبنشيني نابودی جنگلها باشيم و در واقع مراقبت از جنگلها و مراتع را افزایش دهیم. در اینجا جهانیان نیز باید وارد عمل شوند و در اجرای پروژهای پژوهشی و آموزشی در خاورمیانه دخیل باشند. با توجه به شناختي كه اينجانب از اقليم و مورفولوژي كشورمان دارم ميتوانيم ارتفاعات بالاي 2500 متر را به كشت درختهاي هم ساز با آب و هواي ايران خصوصاً درختاني از جمله (اورز و … ) اختصاص دهيم. اين كار علاوه بر اينكه باعث جلوگيري از كاهش وسعت سبزي كشور ميشود ميتواند كمكي براي مقابله با مشكلي كه پيش خواهد آمد باشد.
بدون شك تا سال 2050 ميلادي كشورهاي كه در عرضهاي مياني جاي دارند با كمبود شديد آب مواجه خواهند شد و اين مسئله كه بارها گفته شده مناقشات و اختلافات منطقهاي و اختلافات كشورها در آيندهي نزديك بر سر آب خواهد بود امري اجتنابناپذير است. در کشورهای خاورمیانه این مسائل به دلیل مسائل جنگ و وجود تروریسم حادتر است زیرا برخی کشورها با بستن سرشاخههای رودهای بزرگ به کمک ایجاد سدهای عظیم مانع ورود آب به کشورهایی نظیر عراق و سوریه میشوند و این موضوع میتواند باعث خشکی و نابودی پوشش گیاهی شود. از سوی دیگر این مسئله باعث ایجاد توفان و هجوم ریزگردها به مناطق شرقی یعنی ایران میشوند. در كشور ما اين مسئله بسيار حادتر است زيرا روندي كه ميبينيم چندين دهه است كه شروع شده، بسياري از درياچههاي داخلي خشك شدهاند (مانند درياچه هامون در سيستان، درياچه قم و … و كجاست درياچه پر آب اروميه) و اين روند همچنان ادامه دارد. سطح آبهاي زيرزميني برخي از مناطق كشور تا 200 متر پايين رفته است. مشكل بيآبي كشور با يك پروژه و يك انتقال آب و احداث چند سد و يا شكستن چند سد ديگر با استفاده از آبهاي عميق و يا شيرين كردن آب حل شدني نيست بلكه بايد تمام اين پروژهها با هم مورد مطالعه قرار گيرند و در دستور كار واقع شوند تا اثر آنها چشمگير باشد.
در آيندهي نزديك جهان باید در مورد مصرف انرژي از سوختهاي فسيلي كوتاه بیاید. البته دوست دارد كه اينطور شود اما در كوتاه مدت ممكن نيست زيرا كه سوختهاي فسيلي با توجه به قيمت پايين، سهلالوصول بودن و آساني انتقال از يك سو و از سوي ديگر نیاز صنعت جهاني اعم از كارخانههاي بزرگ، ترانسپورت جهاني و کشورهای در حال توسعه که بر پايه مصرف سوختهاي فسيلي شكل گرفتهاند و نياز به اين سوختها هر روز بيشتر از قبل ميشود.
انرژيهاي پاك سالها طول خواهد كشيد تا جايگزين فراگير براي سوختهاي فسيلي شوند. هرچند در آينده چارچوبي سخت براي مصرف انرژيهاي فسيلي ترسيم خواهد شد و ماليات بر كربن افزوده خواهد شد، اما برخی از دولتها ممکن است به دلیل مسائل سیاسی و گرایشهای ملیگرایانه و سیاستهای پوپولیستی بدانها گردن ننهند. از سوی دیگر جهان كشش فوري برای جايگزينی این منابع انرژی را ندارد و مصرف بيشتر اين سوختها، گرماي بيشتر كره زمين را در پي خواهد داشت. بنابراين تغييرات اقلیمي، كمي آب در عرضهاي مياني و بر هم خوردن تعادل بارش و زیستی بهطور جدي ادامه خواهد يافت.
تغييرات اقليم همراه با به كارگيري بيشتر سوختهای فسيلي، گرم شدن كره زمين و تغييرات بارشها و استفاده از انرژيهاي پاك همگي با رشد جمعيت جهاني و افزايش رفاهطلبي بيشتر و رشد و توسعه کشورها با جابجاييهاي جغرافيايي و افزايش كلانشهرها روبرو خواهد شد.
در كشور ما نيز پيشبيني ميشود كه با رشد جمعيت و بالا رفتن اميد به زندگي و افزايش شهرهاي بزرگ، بهكارگيري هر چه بيشتر انرژيهاي فسيلي بهخصوص رشد مصرف گاز براي تأمين برق و در آينده براي تأمين آب اجتنابناپذير باشد.
بهطور خلاصه شش عنصر ياد شده در كشور ما به علت واقع بودن در عرضهای میانی °40-°20 درجه شمالی و فراواني انرژي (عنصر سوم) و كمبود آب (عنصر دوم) در مجموع اثري بسيار كاراتر دارند. این مسائل باعث می شود گاه دولتها بدون مطالعات زیربنائی و شناخت کامل و بایسته ناحیهای به اجرای پروژههایی اقدام کنند که عواقب آن برای محیط زیست بسیار ناگوار باشد. به عهوان مثال تهران یک شهر با جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفر است که دولت نسبت به گازرسانی به تمام منازل و خانههای مسکونی اقدام کرده است و این مسئله به آلودگی تهران بسیار کمک کرده است. در صورتی که عمده برق کشور از سوختهای فسیلی تأمین میشود و دولت میتوانست با ایجاد نیروگاههای گازی در جنوب تهران و تولید فزایندهی برق انرژی گرمایی منازل را از محل نیروی الکتریسیته تأمین کند. در حقیقت همان حجم گازی که در منازل سوخت میشود میتوانست در جنوب تهران که منطقهای بیابانی است به برق تبدیل شود. نياز است كه يك سازمان راهبردي جهت مطالعه و تنظيم اثرات عناصر پنجگانه اقليم، آب، انرژي، جمعيت و موقعيت جغرافيايي تشكيل گردد كه با ديگر سازمانها و وزارتخانههای مرتبط، رياست جمهوري و مجلس در ايجاد هماهنگي كليه پروژههاي عمراني و در جهت کاهش خطرات ناشی از تغییرات پیشآمده هماهنگي لازم را صورت دهد.
کشورهای خاورمیانه بخصوص کشور ما با توجه به موقعیت جغرافیایی و نیز توپوگرافی کلی آن همچنین رشته کوه های آن) دارای ویژگی های خاصی است.پارهای از این ویژگیهای عبارتند از
1 – بارش متوسط سالانه کم است و توزیع زمانی و مکانی بارشها بسیار متفاوت است (نقشه پراکندگی بارش در ایران از کتاب 1)
2 – ویژگی های طبیعی نظیر دشتها و پوشش گیاهی و پراکندگی آنها همچنین آبرفتها و رودخانههای فصلی و دائمی نشان میدهند که کشور ما هم خشکسالیهای فراوانی را به خود دیده است و هم بارشهای سیلآسا را
بارشهای سال آبی 98-97 را نباید بعنوان اینکه ما وارد ترسالی شدهایم و از خشکسالی خارج شدهایم تلقی کنیم زیرا ما هیچ آمار طولانی مدت برای این امر نداریم و بسیاری از صاحبنظران امور آب نیز بر این باورند. باید کشورمان در بین سالهای آبی 96-97 و 97-98 ببینیم و بر این مبنا برنامهریزی کنیم. نگاهی کنیم به بارشهای سال ابی 99_400
3 – اگر مطالعات رسوب شناسی فراگیر در دشت های ایران همچون دشت تهران، دشت آباده، دشتهای فارس، دشتهای بندرعباس، دشتهای کرمانشاه، دشت سرپل ذهاب، دشتهای ایلام (دشت مهران – دهلران، دشت ایلام – جوار، دشت مسیر سرابله) و بطور کلی دشتهای که در دامنه رشته کوههای زاگرس و البرز ایران قرار دارند ، صورت گیرد مشخص میشود که در چند هزار سال اخیر و یا چند قرن اخیر چه بارشهای شدیدی بر این کشور گذشته است. اما آمار خرابی و خسارت هیچ زمان به شکل نوروز 98نبوده است.
اگر یک تحقیق درستی انجام شود مشخص میگردد که دست بردن در طبیعت در چند دهه اخیر باعث شده است که خرابیهای این بارش (بارش نیمه اول فروردین) بسیار مخربتر از شرایط معمول بوده است. چرا بارشهای سیلابی پیشین چنین نبودهاند، خیلی ساده می توان قضاوت کرد. چرا پلهای تاریخی کشکان و پل گاومیشان که عمری بیش از هزار سال دارند در این بارش آسیب دیدهاند و از بین رفتند ولی در بارشهای سیلابی پیشین که شواهد رسوب شناسی دشتها نشان از شدت آنها میدهد نتوانست این سازهها را از بین ببرد و این پلها سالم مانده اند (عکس پل گاومیشان و پل کشکان تابستان 97). شهر آق قلا شهری نیست که در این چندسال اخیر ساخته شده باشد.
اینجانب چند عامل مهم را در خرابی و خسارت این بارش (بارش نیمه اول فروردین ) بیشتر سراغ ندارم و آن چند عامل عبارت است از:
الف: ساخت و سازهای انسانی بدون مکانیابی مناسب و ایجاد پروژههای عمرانی بدون در نظر گرفتن تمام عوامل به خصوص عوامل طبیعی و زمینشناسی و اجرای نادرست پروژهها و ساخت مسکن بدون توجه به موقعیت جغرافیای طبیعی و قوانین زیست محیطی، اقلیمی و بی توجهی به مسائل ژئوتکنیک در اجرای آنها.
ب : ایجاد تغییرات در الگوی کشاورزی، که در این مورد اشتباهات زیادی به چشم میخورد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
– تغییر در روش شخم زدن، زمانی که کشاورزی بصورت سنتی در ایران انجام میگرفت شخم زدن (با گاو) زمینها طوری انجام میشد که عمود بر شیب توپوگرافی و مسیر جریان آب بود و در حقیقت سله های کوچک در مسیر آب با شخم زدن ایجاد می شد این کار باعث نفوذ بیشتر آب نیز میشد. اما وقتی شخم زدن ماشینی (تراکتور) در کشاورزی جایگزین روش سنتی شد این رویه به هم خورد و اغلب زمینهای کشاورزی دیم در جهت شیب توپوگرافی شخم خوردند. البته در مواردی این امر غیرقابل اجتناب بود زیرا زمینهای طوری تقسیم شده بودند که امکان دور زدن تراکتور در زمینهای کوچک مستطیل شکل نبود که البته دولت در این زمینه برای یکپارچه نمودن زمینهای کشاورزی اقداماتی نموده اما باید قاطعانه پیگیری شود. و همچنین رویه شخم زدن به کشاورزان گوش زد شود (عکس از زمین های کشاورزی سنتی در منطقه ی آستامال). یعنی شخم زدن و کرتبندی باید با شیب توپوگرافی هم سو نباشد.
– تغییر کشت مناطق بدون توجه به شرایط اکوسیستم منطقه مثلا در آذربایجان غربی و در اطراف دریاچه ارومیه، اگر از طریق عکسهای هوایی 30 تا 40 سال پیش باغات موجود در این منطقه را بررسی کنیم و باغات امروز را هم بررسی کنیم درمییابیم که در گذشته عمده باغات این نواحی باغات انگور بوده که باغات سیب جایگزین آنها شدهاند. میزان آب مورد نیاز باغات سیب با باغات انگور قابل مقایسه نیست. در ضمن روش کشت این دو محصول هم متفاوت است.
– اگر به عکسهای هوایی که در سال 1335 از ایران تهیه شده عکسهای هوایی 50000/1 سراسر ایران و عکسهای سراسری 40000/1 که سالهای 1376- 1378 گرفته شده نگاهی کنیم عقب نشینی جنگلها و کاهش پوشش گیاهی جنگلی را به وضوح مشاهده میکنیم. حال میتوانیم در این راستا قضاوت کنیم که مقدار پوشش گیاهی جنگلهای در طی سالهای گذشته به چه میزان کاهش یافته است.
آن چه که گفته شدگوشه ای است از مسائل رخ داده که تغییرات اقلیم نیز به آن افزوده می شود. لذا برای جلوگیری از مشکلات آینده باید به صورت همه جانبه به مسائل نگاه کرد و یک کیمته مخصوص برای تکامل این امر تشکیل داد.
پیشنهادات
وجود مسائل یاد شده ویژگیهای اقلیمی، توپوگرافی و موقعیت منطقهای و تغییرات اقلیم جهانی که بنظر میرسد اثرات آن در کشور ما اجتناب ناپذیر است لازم است که در کشور جهت سیاستگذاریهای منابع طبیعی و ایجاد پروژههای ملی بخصوص در مسئله آب و مسایل مربوط به پیرامون آن یک کمیته تخصصی شکل گیرد. این کمیته باید بصورت مستقیم زیر نظر دفتر ریاست جمهوری باشد. که اعضای آن از سازمانهای اجرایی و تحقیقاتی کشور تشکیل شده باشد. اعضای این کمیته باید از اشخاص مجرب از سازمانهای مختلف باشند از جمله وزارت نیرو، وزرات کشور (معاونت عمرانی وزارت کشور)، سازمان زمین شناسی کشور، مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، وزارت کشاورزی، وزارت راه، مسکن و شهرسازی، نماینده منابع طبیعی، نماینده آبخیزداری. این کمیته باید دارای اختیاراتی در سطح ملی باشد و سیاستگذاری در سطح ملی انجام شود. اختیارات زیر باید در این کمیته حل و فصل شود.
احداث سدها و تغییر مسیر تمام جریانات آبی که دبی آنها از یک متر مکعب بر ثانیه بیشتر است، تغییرات حوضههای آبریز رودخانهها، تصمیمگیری در رابطه با میزان برداشت آبهای زیرزمینی، تغییرات در پوشش گیاهی و همچنین کاهش و یا افزایش پوشش گیاهی باید با کار کارشناسی این کمیته صورت پذیرد. احداث شهرها و راههای اصلی، اتوبانها، راه آهن، فرودگاهها و …
این کمیته باید در سطح ملی قادر به تصمیمگیری باشد و با تصمیمهای که بصورت غیر کارشناسی و ناسنجیده در سطح استانها و شهرها گرفته میشود برخورد کند. چون دیده و شنیده شده که نمایندگان استانی و یا مدیران استانی فقط مسائل استانی خود را میبینند و گاه صحبتهای را مطرح میکنند که برای کشور هزینههای گزافی دارد. ارتباط منابع طبیعی کشور محدود به استان خاصی نمیشود و حتی فراتر از اقلیم کشور و مرتبط با کشورهای همجوار نیز میباشد. بنابراین این کمیته علاوه بر تعاملات داخلی باید در این زمینه با کشورهای همجوار نیز دارای تعاملات باشد. این کمیته باید کنگرهها و همایشهای منطقهای با کشورهای همجوار برگزار نماید.
اخیرا دیده و شنیده میشود که انتقادهای به احداث سدهای کشور میشود. در این راستا باید ذکر کنم که سدسازی از نیازهای هر کشوری می باشد و در ایران هم باید این امر ادامه یابد. اما این بدان معنا نیست که تمام سدهای احداث شده به جا و ضروری بوده و یا اجرای آنها به درستی صورت گرفته است. نمونه ای از سدهای غیر اصولی سد گوتوند در استان خوزستان است. سدها همیشه بر روی رودخانههای دائمی و برای انتقال آب از یک حوضه به حوضه دیگر احداث نمیشوند بلکه سدها اصولا باید در کنترل و توزیع صحیح آب کشور و جلوگیری از سیلابها، تامین آب شهرها، تغذیه سفرههای زیر زمینی و … سهیم باشند.
اگر ما بطور صحیح آبهای کشور را مهار کرده بودیم و مبحث آبخیزداری را که در گذشته توسط وزارت جهاد سازندگی انجام می شد درست انجام گرفته بود شاهد خسارات این چنینی نبودیم. اینجانب خود بارها مشاهده کردهام که آبگیرهای بصورت سنگ چین ایجاد شده بدون آنکه قدری آب توسط آبگیز کنترل شده باشد. گاه در یک آبگیر کوچک که از سنگهای درشت چیده شده بر روی هم ساخته شده سوراخهای مشاهده کردم که حیواناتی همچون روباه و خرگوش از آنها عبور میکردند.
استناد خبر:
دکتر منصور قربانی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، رئیس انجمن زمین شناسی ایران و مدیر مرکز پژوهشی پارس آرین زمین.